می تونم بگم که خوندن داستان زندگی نویسندهی واندروومن، اولین جرقه های شروع کردن پادکست هیرولیک تو ذهن من رو روشن کرد. اینکه اگر بخش سرگرمی و داستانی شخصیت و ماجراهاش رو بذاریم کنار، چی پیدا می کنیم؟ انگیزه چی بوده؟ دغدغه چی بوده؟ اون نویسنده دنبال چی می گشته؟ چه کمبودی داشته و چه چیزی براش معنای زندگی رو می داده؟
اتفاق های پشت صحنهی تولد و زیست واندروومن یا دیانا از جزیرهی پارادایز، یکی از جذابترین، هیجان انگیزترین و شاید پرمعناترین، ماجراجویی های زندگی به طور کل باشه. خوشحالم که فرصتی شد که قصهشو تعریف کنم و خوشحالترم که میشنوین.